English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8248 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shading U سایه اندازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
diving U اب اندازی
wrist wrestling U مچ اندازی
exspuition U تف اندازی
expectoration U تف اندازی
fillings U اب اندازی
arm wrestling U مچ اندازی
filling U اب اندازی
abortions U بچه اندازی
snash U دست اندازی
sortition U قرعه اندازی
sortition U پشک اندازی
leg pull U دست اندازی
firing U توپ اندازی
start up U راه اندازی
extrajection U برون اندازی
lead work U شیشه اندازی
lead work U جام اندازی
triggered U راه اندازی
ejection U بیرون اندازی
ecdysis U پوست اندازی
supersedure U تعویق اندازی
launghing U براه اندازی
glaziery U جام اندازی
moulting U پوست اندازی
abortion بچه اندازی
gunfire U تیر اندازی
sputtering U بیرون اندازی
inbreak U دست اندازی
trap U در تله اندازی
postponement U تاخیر اندازی
starting U راه اندازی
postponements U تاخیر اندازی
dockage U حق بار اندازی
molt U پوست اندازی
moulting U شاخ اندازی
trigger U راه اندازی
triggers U راه اندازی
boot U راه اندازی
triggering U راه اندازی
encroachment U دست اندازی
contortion U ازشکل اندازی
encroachments U دست اندازی
gunshot U تیر اندازی
gunshots U تیر اندازی
trapping U در تله اندازی
contortions U ازشکل اندازی
basket dam U بندسله اندازی
bootstrap U خودراه اندازی
cannonade U توپ اندازی
actuation U بکار اندازی
cannonry U توپ اندازی
chrematistics U علم پس اندازی
trapping U بدام اندازی
umbrage U سایه
shadows U سایه
shading U سایه
shadowless U بی سایه
auspices U سایه
umber U سایه
sunshade U سایه
sunshades U سایه
shadowing U سایه
thanks to..... U در سایه
shades U سایه
umbra U سایه
shadings U سایه
shade U سایه
shadowed U سایه
shadiness U سایه
shadow U سایه
cleek U سایه
boot record U رکورد راه اندازی
ectuating switch U سوئیچ راه اندازی
casting U روش قلاب اندازی
attemptable U قابل دست اندازی
igniter switch U کلید راه اندازی
cold boot U راه اندازی سرد
drivers U برنامه راه اندازی
gabion U سله اندازی گابیون
drainage U خشک اندازی فاضلاب
driver U برنامه راه اندازی
cockfight U جنگ اندازی خروس ها
starting position U وضعیت راه اندازی
starting motor U موتور راه اندازی
starting lever U اهرم راه اندازی
starting current U جریان راه اندازی
start up disk U دیسک راه اندازی
start button U تکمه راه اندازی
soft start U راه اندازی نرم
tournament casting U مسابقه قلاب اندازی
skish U مسابقه قلاب اندازی
starting power U توانایی راه اندازی
starting power U قدرت راه اندازی
starting procese U فرایند راه اندازی
cockfights U جنگ اندازی خروس ها
impinge U دست اندازی کردن
upcast U بالا اندازی تاه کش
to set intrigues on foot U پشت سر هم اندازی کردن
to load off U بار اندازی کردن
to lay a wager U دست اندازی کردن
boot U خود راه اندازی
starting time U زمان راه اندازی
starting torque U کشتاور راه اندازی
encroaches U دست اندازی کردن
encroached U دست اندازی کردن
operating handle U دستگیره راه اندازی
encroach U دست اندازی کردن
reboot U راه اندازی مجدد
encroach U دست اندازی کردن
releasing mechanism U مکانیسم راه اندازی
self assertion U خودرا جلو اندازی
resets U راه اندازی مجدد
reset U راه اندازی مجدد
shadow ball U تمرین گوی اندازی
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
To cast a shadow. U سایه انداختن
To cast a shadow . U سایه انداختن
obtenebrate U سایه افکندن بر
tone U سایه رنگ
light and shade U سایه روشن
kinephantoscope U سایه نما
bowery U سایه دار
boxed cornice U سایه بان
shady [place] <adj.> U سایه دار
half tone U سایه روشن
umbrageous U سایه دار
shadowlike U سایه مانند
half shadow U نیم سایه
shadow play U نمایش سایه ها
somber U سایه دار
shader U سایه رنگ زن
shadeless U بدون سایه
sciamachy U جنگ با سایه
ski graphŠetc U سایه نگاری
sciagraphy U سایه نگاری
penumbra U سایه روشن
penumbra U نیم سایه
drop shadow U سایه برجسته
kinema or cin U سایه نما
to go to the shades U سایه افکندن در
silhouette target U سایه هدف
halation U نیم سایه
tinges U سایه رنگ
shadow U شدو سایه
shadow U شبح سایه
canopy U سایه بان
shady U سایه دار
canopies U سایه بان
umber U سایه انداختن
shades U سایه بان
bowers U سایه بان
bower U سایه بان
halftones U سایه رنگ
shade U سایه بان
shadowed U شبح سایه
shadowed U شدو سایه
tinge U سایه رنگ
shadows U شدو سایه
sombre U سایه دار
shadowing U شدو سایه
shadowing U شبح سایه
shading U سایه زنی
shadows U شبح سایه
shadowy <adj.> U سایه دار
shadowy U سایه افکن
shadowy U سایه مانند
lighting U سایه روشن
shades U سایه انداختن
halftone U سایه رنگ
shadings U سایه انداختن
hatching U سایه زنی
shade U سایه انداختن
overcast U سایه انداختن
adumbral U سایه افکن
umbriferous U سایه افکن
adumbration U سایه افکنی
tone U سایه روشن
shadings U سایه بان
tones U سایه روشن
overshadowed U سایه افکندن بر
shaded <adj.> U سایه دار
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
overshadows U سایه افکندن بر
system reset U راه اندازی مجدد سیستم
drayage U هزینه بارگیری وبار اندازی
sagittary U سهمی وابسته به تیر اندازی
glazing U شیشه بری جام اندازی
surf cast U قلاب اندازی از ساحل در موج
master boot record U رکورد راه اندازی اصلی
offhand position U حالت ایستاده در تیر اندازی
innate releasing mechanism U مکانیسم راه اندازی فطری
Recent search history Forum search
1To run something
0سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com